یک معلم بازنشسته مسن به دیدن پسرش به آمریکا رفت.
پسر یک نشان کوچک روی یقه کت او نصب کرد و گفت حالا تنها هم می توانی بیرون بروی.
پدر هرجا می رفت احترام می دید.
هنگامی که پیاده از خیابان عبورمی کرد، ماشین ها به احترامش می ایستادند.
در فروشگاه ها و مغازه ها برایش صندلی می گذاشتند.
می دانید روی نشان چه نوشته بود؟
فقط یک جمله:
«او یک معلم است»